Sunday 16 May 2010

مثل کمر درد

مثل کمر دردم می مونه درد خونه نبودنم! درد اینکه تو محیطی هستم که بهش تعلق ندارم! درده لامصب می آد و میره! بی خبر می آد ولی جونم رو میگیره تا بره! ... دیشب بعد از این همه شب که ایجام، یهو از خواب پریدم فکر کردم تو اتاق خودم تو تهرانم! دنبال کلید چراغ خوابم گشتم که دیدم ای دل غافل خیلی دورم از اون چراغی که هی شبها یادم می رفت خاموش کنم و مامانم هی غر میزد که اسرافه

دیروز با اولون و نرما بودم. تو راه تا رسیدن به خونه ی نرما با اولون از کلی چیز حرف زدیم. از فرق شیعه و سنی گفتم. از اینکه دید مردم در مورد طلاق در ایران چه جوریه و اون هم حرف زد از شاخه های مختلف مسیحیت و ... بعد هم که تا میشد روحم صفا کرد از اون همه منظره ی سبز و با صفا! از دریایی که انقدر آروم بود که آدم باورش نمیشد واقعیه تا گاوهایی که مثل چی به ما زل زده بودن! .. اما امروز باز همون آدم بداخلاق غیر قابل تحملی ام که بودم. نمی دونم چه مرگمه!

Saturday 8 May 2010

قضاوت

از وقتی تنها زندگی میکنم برام به طرز عجیبی قضاوت ایرانی های دور و برم در مورد خودم مهم شده! و تازه فهمیدم چه قدر این قضاوت ها با چیزی که از خودم می شناسم فاصله داره! ساده ترین تفسیر اینه که زمان کمی داشتیم برای شناخت هم و همین باعث قضاوت های غلط شده. اما ترسم از اینه که رفتارم آیینه ی فکرم نباشه!! ... من خودم رو بر اساس فکرم می شناسم و دیگران من رو بر اساس رفتارم

Thursday 6 May 2010

سردرگم

نمیدونم درست چارچوب اخلاقیات را چه چیزهایی تشکیل میده! ولی بی شک برای خیلی ها مذهب، سنت های قوم و خویش، هنجارهای جامعه و قوانین جامعه به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تاثیر میذاره رو اینکه یک کاری رو اخلاقی بدونند یا نه! از طرف دیگه مرام نامه اخلاقی هر فردی احتمالا پویاست. یعنی یک آدمی که زنده هست و مرداب نشده قاعدتا نظرش در مورد اینکه کار الف اخلاقی هست یا نه ممکنه عوض بشه! .... حالا یه آدمی مثل من که مذهبی نیستم، احساس تعلق به محیط پیرامونم نمیکنم و به صورت بیمارگونه ای گریز دارم از اینکه بی چون و چرا بپذیرم آن چه را که خانواده درست میدونند گاهی تو یک سردرگمی قرار میگیرم که نگو و نپرس. ... والان یکی از اون وقت هاست ... دوست ندارم در حقت بی اخلاقی کرده باشم

Monday 26 April 2010

و چه تلخه وقتی از همه دانشگاه ها یکی پس از دیگری ریجکت میشی ... بله این لحظه رو خواستم ثبت کنم ... ما اینجا برا یه چند سالی ماندگار شدیم